1 نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس دیدن که از خال تو هم نتوان برین شکر مگس دیدن
2 بهشت وصلت از جور رقیبان دوزخ من شد که در یک دیدنم صد بار باید پیش و پس دیدن
3 قفس بر مرغ جانم ای اجل بشکن که مشکل شد حریفان را به گل در حرف و خود را در قفس دیدن
4 مرا از دیدنت گر دین و دنیا شد چه غم باشد که میارزد دو عالم بر جمالت یک نفس دیدن
5 اگر بخت زبون دارد چنین دست مرا کوته به شاخ آرزو هرگز نخواهم دسترس دیدن
6 چو یعقوب از غم یوسف ز عالم دیده پوشیدم که من بیدوست در عالم نخواهم هیچکس دیدن
7 نظر بر غیر اهلی را دو جر مست ای گل خندان یکی از گل نظر بستن یکی بر خار و خس دیدن