ای جان و جهان رویت پیدا از عطار نیشابوری غزل 548

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ای جان و جهان رویت پیدا نکنی دانم

1 ای جان و جهان رویت پیدا نکنی دانم تا جان و جهانی را شیدا نکنی دانم

2 پشت من یکتا دل از زلف دوتا کردی و آن زلف دوتا هرگز یکتا نکنی دانم

3 گر جور کنی ور نی تا کار تو می‌ماند زین شیوه بسی افتد عمدا نکنی دانم

4 در غارت جان و دل در زلف و لبت بازی زیرا که چنین کاری تنها نکنی دانم

5 چون عاشق غم‌کش را در خاک کنی پنهان بر خویش نظر آری پیدا نکنی دانم

6 گفتی کنم از بوسی روزی دهنت شیرین این خود به زبان گویی اما نکنی دانم

7 اندر عوض بوسی گر جان و تنم بردی تا عاشق سودایی رسوا نکنی دانم

8 گفتی که شبی با تو دستی کنم اندر کش یارب چه دروغ است این با ما نکنی دانم

9 گفتی که جفا کردم در حق تو ای عطار آخر همه کس داند کانها نکنی دانم

عکس نوشته
کامنت
comment