-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 او را به خود نبینی او را به او توان دید هر کس که دید او را می دان که آنچنان دید
2 دیده ندید غیرش چندان که گشت و گردید خوش دیده ای که او را در غیر آن توان دید
3 جام جهان نمائی یاری که در نظر داشت او نور چشم مردم در آینه عیان دید
4 سرچشمهٔ حیات است این بحر دیدهٔ ما در چشم ما نظر کن کان بحر می توان دید
5 حکم ولایت ما منشور حضرت اوست توقیع آن نبیند هر کس که آن نشان دید
6 دل دیدهٔ خوشی دید روشن به نور رویش جانان هر دو عالم در جسم و جان روان دید
7 رندی که نعمت الله سرمست بیند او را شاید اگر بگوئی سرخیل عاشقان دید