1 شکر پیش لبت شیرین نگویند رخت را لاله و نسرین نگویند
2 ز دیده می کنم شکر خیالت اگر چه ظلم را تحسین نگویند
3 من از تو گشته گشتم وای و صد وای گرت حال من مسکین نگویند
4 دل گم گشته، گر یابم نشانش دران گیسوی چین در چین نگویند
5 دلا، گر جان ستد، خواهش مکن، زانک به تأخیری سخن چندین نگویند
6 چنانش لطفها کرده ست زنهار که با آن کافر بی دین نگویند
7 کند خلقی دعای صبر و عاشق ز کین عاشقان آمین نگویند
8 بر او من عاشقم، ور پرسد آن ماه همه چیزش بگویند، این نگویند
9 کسان کاین قصه خسرو شنیدند حدیث خسرو و شیرین نگویند