- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 واعظ مکن نصیحت خود صرف ما عبث در چشم کور چند کشی توتیا عبث
2 سرگشتگی است منزل از خود گذشتگان نقش قدم فتاده بدنبال ما عبث
3 تا کی برنگ مردم عالم برآمدن؟ آیینه شد بهر بدو نیک آشنا عبث
4 کردم ز خدمت تو هما را بزیر بار نشکستم استخوان چون نی بوریا عبث
5 مقصود از سفر گرو از عمر بردنست تاکی دوی بکوه و کمر چون صدا عبث؟
6 با اشک و ناله بر هر دانه یی ز رزق ای دل ملرز این همه چون آسیا عبث؟
7 این گل که من ز الفت احباب چیده ام واعظ به خویش نیز شدم آشنا عبث