دل ندارد هر که او از شاه نعمت‌الله ولی غزل 381

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

دل ندارد هر که او را درد نیست

1 دل ندارد هر که او را درد نیست وانکه خود دردی ندارد مرد نیست

2 نزد بی دردان مگو زینهار درد دشمنست آن دوست کو همدرد نیست

3 با لب و رخسار و چشم مست یار حاجت نقل و شراب و درد نیست

4 در هوای آفتاب روی او در به در گشتیم از وی گرد نیست

5 درد بی درمان ما را از یقین غیر سید دیگری در خورد نیست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر