گرد ره تو کعبه و خمار از عطار نیشابوری غزل 296

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

گرد ره تو کعبه و خمار نماند

1 گرد ره تو کعبه و خمار نماند یک دل ز می عشق تو هشیار نماند

2 ور یک سر موی از رخ تو روی نماید بر روی زمین خرقه و زنار نماند

3 وآن را که دمی روی نمایی ز دو عالم آن سوخته را جز غم تو کار نماند

4 گر برفکنی پرده از آن چهرهٔ زیبا از چهرهٔ خورشید و مه آثار نماند

5 جان چو بگشاید به رخت دیده که جان را با نور رخت دیده و دیدار نماند

6 گر وحدت خود را با قلاوز فرستی از وحدت تو هستی دیار نماند

7 جانا ز می عشق تو یک قطره به دل ده تا در دو جهان یک دل بیدار نماند

8 در خواب کن این سوختگان را ز می عشق تا جز تو کسی محرم اسرار نماند

9 از بس که ز دریای دلم موج گهر خاست ترسم که درین واقعه عطار نماند

عکس نوشته
کامنت
comment