جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

به از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2692

غزل 2692 ام از 6329 غزلیات

به جان تو پس گردن نخاری

1 به جان تو پس گردن نخاری نگویی می‌روم عذری نیاری

2 بسازی با دو سه مسکین بی‌دل اگر چه بی‌دلان بسیار داری

3 نگویی کار دارم در پی کار چه باشی بسته تو خاوندگاری

4 تو گویی می‌روم رنجور دارم نه رنجوران ما را می‌گذاری

5 ز ما رنجورتر آخر کی باشد که در چشمت نیاییم از نزاری

6 خوری سوگند که فردا بیایم چه دامن گیردت سوگند خواری

7 تو با سوگند کاری پخته‌ای سر که بر اسرار پنهانی سواری

8 تو ماهی ما شبیم از ما بمگریز که بی‌مه شب بود دلگیر و تاری

9 تو آبی ما مثال کشت تشنه مگرد از ما که آب خوشگواری

10 بپاش ای جان درویشان صادق چه باشد گر چنین تخمی بکاری

11 چه درویشان که هر یک گنج ملکند که شاهان راست ز ایشان شرمساری

12 به تو درویش و با غیر تو سلطان ز تو دارند تاج شهریاری

13 که مه درویش باشد پیش خورشید کند بر اختران مه شهسواری

14 منم نای تو معذورم در این بانگ که بر من هر دمی دم می‌گماری

15 همه دم‌های این عالم شمرده‌ست تو ای دم چه دمی که بی‌شماری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به جان تو پس گردن نخاری

شاعر شعر به جان تو پس گردن نخاری چه کسی است ؟

شاعر شعر به جان تو پس گردن نخاری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر به جان تو پس گردن نخاری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر به جان تو پس گردن نخاری چیست ؟

قالب شعر به جان تو پس گردن نخاری غزل است

مضمون اصلی شعر به جان تو پس گردن نخاری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر