همه شب فرو نیاید به از امیرخسرو دهلوی غزل 1940

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سازی

1 همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سازی ز شب است اینکه دارم غم و ناله درازی

2 به نمازش ار چه بینم چپ و راست بیش از آن است دو سلام چار گویم چو ادا کنم نمازی

3 به جفا کلاه کج نه چو شناختی حد خود که میان شهسواران چو تو نیست شاهبازی

4 وه از این هوس بمردم که به زیر پات میرم مه من تمام کرد آن هوسم به نیم نازی

5 همه شب چو شمع باشم به چنین خیال پختن که طفیل شمع پیشت بودم شبی گدازی

6 چو ندارم این سعادت که به گریه پات شویم ز پی ره تو شستن من و گریه و نیازی

7 همه خونست اشک خسرو، همه این بود ضرورت پسر سبکتگین را چو به دل بود ایازی

عکس نوشته
کامنت
comment