- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نبسته جز بدی من، کمر بکینه مرا ز سنگ گوهر خود، نالد آبگینه مرا
2 شکستگی است، ز بس سرنوشت کشتی من بجز شکسته خطی نیست در سفینه مرا
3 ز درد اینکه جدا گشته ام ز شمشادش الف الف شده چون شانه لوح سینه مرا
4 ز تنگدستی از آن دست برنمیدارم که پادشاهی فقر است ازین خزینه مرا
5 ز یاد سنگدلیهای او پرم، ترسم که تیر او ننشیند دگر به سینه مرا
6 چگونه واعظ با این پلاس پوشیها باین لباس پرستان نموده پینه مرا