- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا تو ز هستی خود زیر و زبر نگردی در نیستی مطلق مرغی بپر نگردی
2 زین ابر تر چو باران بیرون شو و سفر کن زیرا که بی سفر تو هرگز گهر نگردی
3 این پردهٔ نهادت بر در ز هم که هرگز در پرده ره نیابی تا پردهدر نگردی
4 گر با تو خلق عالم آید برون به خصمی گر مرد این حدیثی زنهار برنگردی
5 ور بر تو نیز بارد ذرات هر دو عالم هان تا به دفع کردن گرد سپر نگردی
6 گرچه میان دریا جاوید غرقه گشتی هش دار تا ز دریا یک موی تر نگردی
7 گر عاقل جهانی کس عاقلت نخواند تا تو ز عشق هر دم دیوانهتر نگردی
8 گر تو کبود پوشی همچون فلک درین راه همچون فلک چرا تو دایم به سر نگردی
9 عطار خاک ره شو زیرا که اندرین راه بادت به دست ماند خاک ره ار نگردی