در غمت گر جان غم‌پرور نباشد از اهلی شیرازی غزل 902

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

در غمت گر جان غم‌پرور نباشد گو مباش

1 در غمت گر جان غم‌پرور نباشد گو مباش چون تو باشی جان من جان گر نباشد گو مباش

2 سجده روی تو ای بت کفر و ایمان منست سر نمی‌تابم ازین گر سر نباشد گو مباش

3 از عدم بهر تو جان در ملک هستی آمده گر تو می‌گویی درین کشور نباشد گو مباش

4 یوسف جان با تو می‌باید که باشد هم‌نفس گر ترا ای خواجه سیم و زر نباشد گو مباش

5 گر دم آبی دهد ساقی شراب کوثر است مست ساقی باش اگر کوثر نباشد گو مباش

6 کار ما لب‌تشنگان طوطی‌صفت شکرست و بس لب به خون تر کن اگر شکر نباشد گو مباش

7 یار باید مهربان اهلی مرا چون آفتاب یاری چرخ ستمگر گر نباشد گو مباش

عکس نوشته
کامنت
comment