روی نکو بی وجود ناز از امیرخسرو دهلوی غزل 809

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

روی نکو بی وجود ناز نباشد

1 روی نکو بی وجود ناز نباشد ناز چه ارزد، اگر نیاز نباشد

2 راه حجاز، ار امید وصل توان داشت بر قدم رهروان دراز نباشد

3 مست می عشق را نماز مفرمای کان که بمیرد بر او نماز نباشد

4 مطرب دستانسرای مجلس ما را سوز بود،گر چه هیچ ساز نباشد

5 بنده چو محمود شد، خموش که سلطان در ره معنی به جز ایاز نباشد

6 حیف بود میل شه به خون گدایان صید ملخ کار شاهباز نباشد

7 پیش کسانی که صاحبان نیازند هیچ تنعم ورای ناز نباشد

8 خاطر مردم به لطف صید توان کرد دل نبرد، هر که دلنواز نباشد

9 کس متصور نمی شود که چو خسرو هندوی آن چشم ترکتاز نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment