- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار من داری که گویی این نسیم تازه زان گلزار من داری
2 اگر چه یاد نارد روزی از ما، چون روی آنجا سری از من به پای آن فرامش کار من داری
3 مرا از زندگانی توبه شد، ای مرگ، بی رویش بیا، بسم الله، ار فرمانی از دلدار من داری
4 مدان، ای سرو، کز حسن تو حیران مانده ام در تو ولیکن دوست می دارم که شکل یار من داری
5 دل آزرده من باری از غمخوارگی خون شد تو چونی، ای که جان اندر دل غمخوار من داری
6 کلاه صوفیان را جام می می سازد آن ساقی درآ، ای محتسب، گر طاقت بازار من داری
7 من و شبها و هجر و پاسبانی، از سرم بگذر تو خواب آلود نتوانی که پاس کار من داری
8 مگر این سو که بنشیند، توانی مردمی کردن که یکدم پای نازک بر دل افگار من داری
9 زبانی خسرو و شکر غمت، گر بشنوی ار نه تو مست دولتی، کی گوش بر گفتار من داری؟