خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

هیچ داری خبر ای یار که از خواجوی کرمانی غزل 219

غزل 219 ام از 1143 غزلیات

هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت

1 هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت

2 غم کارم بخور امروز که شد کار از دست دلم این لحظه نگهدار که دلدار برفت

3 که کند چاره‌ام این لحظه که بیچاره شدم که دهد یاریم امروز که آن یار برفت

4 جهد کردم که ز دل بو که برآید کاری چکنم کاین دل محنت زده از کار برفت

5 این زمان بلبل دلسوخته گو دم در کش زانکه آن طوطی خوش نغمه ز گلزار برفت

6 درد بیمار عجب گر بدوائی برسد خاصه اکنون که طبیب از سر بیمار برفت

7 همچو آن فتنه که دیوانه‌ام از رفتارش آدمی زاده ندیدم که پری وار برفت

8 بت ساغر کش من تا بشد از مجلس انس آبروی قدح و رونق خمار برفت

9 آن چه می‌بود که تا ساقی از آن می‌پیمود کس ندیدیم که از میکده هشیار برفت

10 بوی انفاس تو خواجو همه عالم بگرفت این چه عطرست که آب رخ عطار برفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت

شاعر شعر هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت چه کسی است ؟

شاعر شعر هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت خواجوی کرمانی می باشد.

شعر هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت چیست ؟

قالب شعر هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت غزل است

مضمون اصلی شعر هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر