1 هر کسی را لقب مکن مؤمن گرچه از سعی جان و تن کاهد
2 تا نخواهد برادر خود را آنچه از بهر خویشتن خواهد
1 ای علم هستی ما با تو پست نیست به خود هست به تو هر چه هست
2 ذات تو هم هستی و هم هست کن هست کن عالم نوی و کهن
1 باشد اندر دار و گیر روز و شب عاشق بیچاره را حالی عجب
2 هر چه از تیر بلا بر وی رسد از کمان چرخ پی در پی رسد
1 ای به شکر خواب سحر داده هوش خیز که برخاست ز مرغان خروش
2 مرغ سحر زنده و تو مرده ای او ز نوا گرم و تو افسرده ای