- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شام از طرب رخت سحر گردد زهر، از مدد لبت شکر گردد
2 از عشق غلامی تو هر ماهی سر تا بقدم همه کمر گردد
3 خورشید اگرچه داشت ناموسی در دور تو کارهاش بر گردد
4 چون دایره گرد نقطه لعلت در گردم اگر نه بر گردد
5 دفعش بکنم چو زور وزر باشد گر طبع تو گرد شور و شر گردد
6 از تنگدلی بدست حال من ور مردمیم از این بتر گردد
7 در عشق تو سیم خشک می باید تا کار بدان چو زرّ تر گردد
8 منظور جهان اثیر در عشقت شب هست که از در نظر گردد