جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

رفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 137

مثنوی معنوی 137 ام از 6329 دفتر چهارم

رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف

1 رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف دید او را کز زمرد بود صاف

2 گرد عالم حلقه گشته او محیط ماند حیران اندر آن خلق بسیط

3 گفت تو کوهی دگرها چیستند که به پیش عظم تو بازیستند

4 گفت رگهای من‌اند آن کوهها مثل من نبوند در حسن و بها

5 من به هر شهری رگی دارم نهان بر عروقم بسته اطراف جهان

6 حق چو خواهد زلزلهٔ شهری مرا گوید او من بر جهانم عرق را

7 پس بجنبانم من آن رگ را بقهر که بدان رگ متصل گشتست شهر

8 چون بگوید بس شود ساکن رگم ساکنم وز روی فعل اندر تگم

9 هم‌چو مرهم ساکن و بس کارکن چون خرد ساکن وزو جنبان سخن

10 نزد آنکس که نداند عقلش این زلزله هست از بخارات زمین

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف

شاعر شعر رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف چه کسی است ؟

شاعر شعر رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف چیست ؟

قالب شعر رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, می‌نوشی است.
ویدیویی