دی نظر دیده بر آن نعل سم از اهلی شیرازی غزل 766

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد

1 دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد صیقلی دید که آیینه جان روشن کرد

2 دوست شد یارم و یاران بمن اغیار شدند دوست بنگر که همه خلق جهان دشمن کرد

3 این نه آن بود که شد همسخنم وقت وداع جان من بود که میرفت و سخن با من کرد

4 خار در دیده من باد بجای مژه ام گر دلم بی رخ او چشم سوی گلشن کرد

5 عاشق غمزده بی او چو بگلشن بگذشت گلشن او دو دل سوخته چون گلخن کرد

6 دل تاریک مرا خانه خود کرد و خوش است که به تیر مژه آن خانه پر از روزن کرد

7 سایه بر عرش برین کی برسد چون خورشید هرکه چون اهلی مسکین نه در او مسکین کرد

عکس نوشته
کامنت
comment