- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرغم که دهد عشق تو من خار ندارم بی تو علم الله که جز این کار ندارم
2 دور از شب زلفین تو مرگ دل من باد آنروز، کش از درد تو، تیمار ندارم
3 از عشق تو خوارم، نه که خود عزم من آنست من خواری عشق تو، چنین خوار ندارم
4 از دیده چه شک باشد، اگر خون نفشانم وز ناله چه عذر آرم اگر، زار ندارم
5 گوئی که زر خشک همی با مر داری برگشتم از این یارب زنهار ندارم
6 هان روی چو زر خواهی هان سنگ و ترازو در کیسه نه زین باری بسیار ندارم
7 بل تا چو کمر دست در آرم به میانت من نیر مسلمانم و زنار ندارم
8 گفتی که اثیرا قدر این کار نداری گر راست همی خواهی نهمار ندارم