- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دردا که درین بادیه بسیار دویدیم در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
2 بسیار درین بادیه شوریده برفتیم بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم
3 گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم گه رقصکنان گوشهٔ خمار گزیدیم
4 کردیم همه کار ولی هیچ نکردیم دیدیم همه چیز ولی هیچ ندیدیم
5 بر درج دل ماست یکی قفل گران سنگ در بند ازینیم که در بند کلیدیم
6 از خون رحم چون به گو خاک فتادیم از طفل مزاجی همه انگشت مزیدیم
7 چون شیر ز انگشت براهیم برآمد انگشت مزیدان چه که انگشت گزیدیم
8 وامروز که بالغ شدگانیم به صورت یک پر بنماند ارچه به صد پر بپریدیم
9 از دست فتادیم نه دیده نه چشیده زان باده که از جرعهٔ او بوی شنیدیم
10 چون هستی عطار درین راه حجاب است از هستی عطار به یکبار بریدیم