خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

دردا که یار در غم و دردم از خواجوی کرمانی غزل 226

غزل 226 ام از 1143 غزلیات

دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت

1 دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت ما را چو دود بر سر آتش نشاند و رفت

2 مخمور بادهٔ طرب انگیز شوق را جامی نداد و زهر جدائی چشاند و رفت

3 گفتم مگر بحیله بقیدش در آورم از من رمید و توسن بختم رماند و رفت

4 چون صید او شدم من مجروح خسته را در بحر خون فکند و جنیبت براند و رفت

5 جانم چو رو به خیمه روحانیان نهاد تن را در این حظیره سفلی بماند و رفت

6 خون جگر چون در دل من جای تنگ یافت گلگون ز راه دیده ز صحرا براند رفت

7 گل در حجاب بود که مرغ سحرگهی آمد بباغ و آنهمه فریاد خواند و رفت

8 چون بنده را سعادت قربت نداد دست بوسید آستانه و خدمت رساند و رفت

9 برخاک آستان تو خواجو ز درد عشق دامن برین سراچه خاکی فشاند و رفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت

شاعر شعر دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت چه کسی است ؟

شاعر شعر دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت خواجوی کرمانی می باشد.

شعر دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت چیست ؟

قالب شعر دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت غزل است

مضمون اصلی شعر دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر