دمی بشمع کرامت، چو تندی از واعظ قزوینی غزل 202

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

دمی بشمع کرامت، چو تندی خو نیست

1 دمی بشمع کرامت، چو تندی خو نیست خطی بحرف سعادت چو چین ابرو نیست

2 بهای گوهر مردم بود بآب حیا بفرق خاک کسی را که آب دررو نیست

3 زمغز پوچ بود پیش مرد آزاده سری که روز وشب از فکر حق بزانو نیست

4 زبحر غفلت دنیای درون ترا خطری چوچار موجه خواب چهار پهلو نیست

5 که میکند نگه اکنون بروی فضل و هنر درین زمانه نظر جز بچشم و ابرو نیست

6 درین زمانه بجا نیست اعتبار کسی ندارد آینه رو، پشتش ار بپهلو نیست

7 جداست غیرت مردی و، خوی تند جدا که طاق ابروی مردانه چین ابرو نیست

8 سخنوریست بتحریک دل مرا واعظ بنان اگر نبود، خامه خود سخنگو نیست

عکس نوشته
کامنت
comment