- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا تو شهد منه در دهان رنجوران حدیث چشم مگو با جماعت کوران
2 اگر چه از رگ گردن به بنده نزدیک است خدای دور بود از بر خدادوران
3 درون خویش بپرداز تا برون آیند ز پردهها به تجلی چو ماه مستوران
4 اگر چه گم شوی از خویش و از جهان این جا برون خویش و جهان گشتهای ز مشهوران
5 اگر تو ماه وصالی نشان بده از وصل ز ساعد و بر سیمین و چهره حوران
6 وگر چو زر ز فراقی کجاست داغ فراق چنین فسرده بود سکههای مهجوران
7 چو نیست عشق تو را بندگی به جا میآر که حق فرونهلد مزدهای مزدوران
8 بدانک عشق خدا خاتم سلیمانی است کجاست دخل سلیمان و مکسب موران
9 لباس فکرت و اندیشهها برون انداز که آفتاب نتابد مگر که بر عوران
10 پناه گیر تو در زلف شمس تبریزی که مشک بارد تا وارهی ز کافوران