دلا تو شهد از جلال الدین محمد مولوی غزل 2073

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

دلا تو شهد منه در دهان رنجوران

1 دلا تو شهد منه در دهان رنجوران حدیث چشم مگو با جماعت کوران

2 اگر چه از رگ گردن به بنده نزدیک است خدای دور بود از بر خدادوران

3 درون خویش بپرداز تا برون آیند ز پرده‌ها به تجلی چو ماه مستوران

4 اگر چه گم شوی از خویش و از جهان این جا برون خویش و جهان گشته‌ای ز مشهوران

5 اگر تو ماه وصالی نشان بده از وصل ز ساعد و بر سیمین و چهره حوران

6 وگر چو زر ز فراقی کجاست داغ فراق چنین فسرده بود سکه‌های مهجوران

7 چو نیست عشق تو را بندگی به جا می‌آر که حق فرونهلد مزدهای مزدوران

8 بدانک عشق خدا خاتم سلیمانی است کجاست دخل سلیمان و مکسب موران

9 لباس فکرت و اندیشه‌ها برون انداز که آفتاب نتابد مگر که بر عوران

10 پناه گیر تو در زلف شمس تبریزی که مشک بارد تا وارهی ز کافوران

عکس نوشته
کامنت
comment