- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا فتراک آن جان و جهان گیر وگرنه ترک من گو دست جان گیر
2 مرا در مملکت جائی است صافی بر او سودی نمیگیرم زیان گیر
3 برآوردم به ننک از عشق نامی بهر نامم که خواهی در زبان گیر
4 مرا گوئی جهانی خصم داری بشو در خون خود جان جهان گیر
5 سبکپائی نه از فتوی عشق است تو خود بر من اجل را سرگران گیر
6 خوشم صبری است یعنی در کمینم بقوت دست و بازوی کمان گیر
7 بدین لشکر تو با اوکی برآئی برو درگاه سلطان ارسلان گیر