دل از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 164

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

دل پیل دندان ز غم یافت درد

1 دل پیل دندان ز غم یافت درد به ضحّاک جادو سبک نامه کرد

2 که بگریخت آن بدنژاد آتبین ز کوه بسیلا، نه از راه چین

3 به راهی که بر قاف دارد گذر به بلغار و سقلاب رفت او به در

4 یکی دخت طیهور با خود ببرد که خورشید را رنگ تیره شمرد

5 نشاید کسی را جز او شاه را بجوید نکن با بدان راه را

6 که در هفت کشور نیاید چنین دریغ آن چنان روی با آتبین

7 فرستادگان را چو کرد او گسی به دریا فرستاد دیگر کسی

8 سپه باز خواند او ز دریا کنار همی بود تا چون بود روزگار

9 چو نامه به ضحاک جادو رسید برآشفت و لب را به دندان گزید

10 به بلغار و سقلاب و دربند روم فرستاد نامه به هر مرز و بوم

11 که در کوه و دریا درنگ آورید مگر آتبین را به چنگ آورید

12 سپاهی به دریای الهم رسید بدان مرز آب آتبین را بدید

عکس نوشته
کامنت
comment