1 دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ما یک طرف شبدیز را مطلق عنان پیچیده عمدا یک طرف
2 تا بر رخ زیبای تو افتاده زاهد را نظر تسبیح زهدش یک طرف، مانده مصلا یک طرف
3 تیری که دی زد بر دلم، پیداست تا غایت به من پیکان و کلکش یک طرف، سوفار و پرها یک طرف
4 در چار حد کوی خود افتاده بینی بنده را تن یک طرف،جان یک طرف،سریک طرف،پایک طرف
5 سلطان خوبان می رسدهر سو گروه عاشقان چاووش شه کو تا کند مشتی گدا را یک طرف
6 نوشین شراب لعل او شد مجلس ما بی خبر ساقی صراحی یک طرف، مستان رسوا یک طرف
7 جان خسرو دل خسته را خون ریختن فرموده است خلقی به منت یک طرف، آن شوخ تنها یک طرف