-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم او سرخ شد ز غیرت من خود هلاک گشتم
2 از عشق من گر آن مه افسانه شد چو یوسف او جامه چاک آمد من سینه چاک گشتم
3 پیرانه سر نکردم شرم از سفید مویی وز بهر نوجوانی در خون و خاک گشتم
4 از بیم سر بکویش آسان نبود گشتن چون ترک سر گرفتم بی ترس و باک گشتم
5 گر بود پیش ازینم آلیشی ز هستی عشقم بسوخت اهلی چندانکه پاک گشتم