دی در صف اوباش زمانی از عطار نیشابوری غزل 480

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

دی در صف اوباش زمانی بنشستم

1 دی در صف اوباش زمانی بنشستم قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم

2 جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس از دلق برون آمدم از زرق برستم

3 از صومعه با میکده افتاد مرا کار می‌دادم و می‌خوردم و بی می ننشستم

4 چون صومعه و میکده را اصل یکی بود تسبیح بیفکندم و زنار ببستم

5 در صومعه صوفی چه شوی منکر حالم معذور بدار ار غلطی رفت که مستم

6 سرمست چنانم که سر از پای ندانم از باده که خوردم خبرم نیست که هستم

7 یک جرعه از آن باده اگر نوش کنی تو عیبم نکنی باز اگر باده پرستم

8 اکنون که مرا کار شد از دست، چه تدبیر تقدیر چنین بود و قضا نیست به دستم

9 عطار درین راه قدم زن چه زنی دم تا چند زنی لاف که من مست الستم

عکس نوشته
کامنت
comment