- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خدای بینظیر ایثار کن گوش را چون حلقه دادی زین سخن
2 گوش ما گیر و بدان مجلس کشان کز رحیقت میخورند آن سرخوشان
3 چون به ما بویی رسانیدی ازین سر مبند آن مشک را ای رب دین
4 از تو نوشند ار ذکورند ار اناث بیدریغی در عطا یا مستغاث
5 ای دعا ناگفته از تو مستجاب داده دل را هر دمی صد فتح باب
6 چند حرفی نقش کردی از رقوم سنگها از عشق آن شد همچو موم
7 نون ابرو صاد چشم و جیم گوش بر نوشتی فتنهٔ صد عقل و هوش
8 زان حروفت شد خرد باریکریس نسخ میکن ای ادیب خوشنویس
9 در خور هر فکر بسته بر عدم دم به دم نقش خیالی خوش رقم
10 حرفهای طرفه بر لوح خیال بر نوشته چشم و عارض خد و خال
11 بر عدم باشم نه بر موجود مست زانک معشوق عدم وافیترست
12 عقل را خط خوان آن اشکال کرد تا دهد تدبیرها را زان نورد