بهشت سفره درویش و، کاسه از واعظ قزوینی غزل 422

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش

1 بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش دروست مائده جنت، آش کشکینش

2 بود فراغت دنیا و آخرت باغی که غیر دست تهی، نیست هیچ گلچینش

3 جهان زنی است بخون تو چشم کرده سیاه بغیر موج بلا نیست زلف پر چینش

4 شهی که دی بجهان سر فرو نیاوردی بجای پر، شده امروز سنگ ببالینش

5 برو بمقبره ها، خرده استخوانها بین که استخوان بزرگیست، هر کدامینش!

6 شهی که بسته دو صد اسب بر درش، غافل که سر طویله آنهاست، اسب چوبینش!

7 شهی که بسته چو جوزا کمر بجباری بنات نعش شود در دو روز پروینش

8 سبک سری، که هزارش امید ز امسالست دو روز دیگر آینده است پارینش

9 کلام واعظ تحسین ز کس نمیخواهد همین شنیدن یاران بس است تحسینش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر