-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دی آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه میرفت بسر وقت حریفان شبانه
2 بر لاله ز نیلش اثر داغ صبوحی بر ماه ز مشکش گره جعد مغانه
3 یاقوت بمی شسته و آراسته خورشید مرغول گره کرده و کاکل زده شانه
4 زلف سیهش را دل شوریده گرفتار تیر مژهاش را جگر خسته نشانه
5 بگشوده نظر خلق جهانی ز کناره بربوده میانش دل خلقی ز میانه
6 من کرده دل صدر نشین را سوی بحرین با قافلهٔ خون ز ره دیده روانه
7 جامی می دوشینه به من داد و مرا گفت خوش باش زمانی و مکن یاد زمانه
8 دوران همه در دست و تو در حسرت درمان عالم همه دامست و تو در فکرت دانه
9 حیفست تو در بادیه وز بیم حرامی بی وصل حرم مرده و حج بر در خانه
10 خواجو سخن از کعبه و بتخانه چه گوئی خاموش که این جمله فسونست و فسانه
11 رو عارف خود باش که در عالم معنی مقصود توئی کعبه و بتخانه بهانه