- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تیغ برکش که تا ز سر برهیم تیر بگشای کز نظر برهیم
2 آشکارا مکش که تا باری هم ز سر هم، ز درد سر برهیم
3 خشم کن تا بمیرم اندر حال از تو وز خویشتن دگر برهیم
4 آخرم جرعه ای ببخش از لب تا ازین عقل حیله گر برهیم
5 گفتیم «خوش بزی و عشق مباز» زنده از دست تو اگر برهیم
6 وه که شب در میان کنم نروم از تو روزی که، ای پسر، برهیم
7 غم خسرو بگویمت که اگر از رفیقان بی هنر برهیم