- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسوده باش خون این آلوده گو از دیده ها پالوده باش
2 از سگ خود عفو کن آلودگی وز در مران ای همه پاکان سگ تو گو یکی آلوده باش
3 چون سرم معراج عزت یافت از فتراک تو زیر پای تو سنت گو خاک تن فرسوده باش
4 ماه چون دید آن هلال ابرویت از شوق گفت عمر من گر کم شود بر عمر او افزوده باش
5 پیش آن رخ وصف گل بیهوده است ای عندلیب آخر ای بیهوده گو شرمنده زین بیهوده باش
6 ماه در بازار حسنش لب روی اندوه است مشتری گو واقف ای قلب زر اندوه باش
7 دل بفکر آن دهان آسوده در کنج عدم چون دلت آسوده شد اهلی ز غم آسوده باش