1 ای گریه، ترا چه شکر گویم؟ کز تست هزار آبرویم
2 آید همه، بوی آتش دل هر بار که از جگر ببویم
3 بیگانه و آشنا به یک بار دانند که من غلام اویم
4 ای دیده، به جای اشک خون ریز یا دست ز دیدنت بشویم!
5 گفتی که «اسیر کیست خسرو؟» از غمزه بپرس، من چه گویم؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تاب از من تاریک روز، طلعت روشن متاب
2 چشمه خورشید را آب نباشد دگر چون تو ز تف هوا خوی کنی، ای آفتاب
1 بهار پرده برانداخت روی نیکو را نمونه گشت جهان بوستان مینو را
2 یکی در ابر بهاری نگر، ز رشته صبح چگونه می گسلد دانه های لؤلؤ را
1 دیوانه می کنی دل و جان خراب را مشکن به ناز سلسله مشک ناب را
2 بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال تو خون من بریز ز بهر ثواب را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **