- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان کجا شد وقت عیش دوستان آن لاله و ریحان کجا
2 هر بار کو در خنده شد چون من هزارش بنده شد صد مرده زان لب زنده شد، درد مرا درمان کجا
3 گویند ترک غم بگو، تدبیر سامانی بجو درمانده را تدبیر کو، دیوانه را سامان کجا
4 از بخت روزی با طرب خضر آب خورد و شست لب جویان سکندر در طلب تا چشمه حیوان کجا
5 می گفت با من هر زمان گر جان دهی، یابی امان من می برم فرمان به جان، آن یار بی فرمان کجا
6 گفتم تویی اندر تنم یا هست جان روشنم گفتی که آری آن منم، گر آن تویی، پس جان کجا
7 گفتی صبوری پیش کن، مسکینی از حد بیش کن زینم از آن خویش کن، من کردم، این و آن کجا
8 پیدا گرت بعد از مهی در کوی ما باشد رهی از نوک مژگان گه گهی آن پرسش پنهان کجا
9 زین پیش با تو هر زمان می بودمی از همدمان خسرو نه هست آخر همان آن عهد و آن پیمان کجا