بیا به دیدهٔ ما از شاه نعمت‌الله ولی غزل 828

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

بیا به دیدهٔ ما روی یار ما بنگر

1 بیا به دیدهٔ ما روی یار ما بنگر بیا به نور خدا پرتوی خدا بنگر

2 بیا و دُردی دردش ز دست ما برکش بیا به درد دل و آن گهی دوا بنگر

3 نظر ز غیر فروبند و چشم دل بگشا به مردمی نظری کن خوشی بیا بنگر

4 بیا بیا که تو بیگانه نیستی از ما به آشنائی ما رو در آشنا بنگر

5 توئی و وعدهٔ فردا و روی او دیدن ببین به چشم من امروز حالیا بنگر

6 اگر تو آینهٔ دل زدوده ای به صفا نگاه کن تو در آئینه و مرا بنگر

7 چو سید ار تو ندیدی جمال او به یقین بیا به دیدهٔ ما در جمال ما بنگر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر