بیا ای ساقی مستان از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1445

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

بیا ای ساقی مستان و جام می به مستان ده

1 بیا ای ساقی مستان و جام می به مستان ده بیا آب حیاتت را به دست می پرستان ده

2 به میخواران مده می را که قدر می نمی دانند چو خیری می کنی ساقی بیاور می به مستان ده

3 بیا ای صوفی صافی و دُرد درد دل درکش چه می لرزی به جان آخر بیا جان را به جانان ده

4 اگر فرمان رسد از شه که سر در پای او انداز تو پا انداز کن سر را به شکرانه روان جان ده

5 چه خوش گنجیست عشق او که در عالم نمی گنجد چنین گنج ار کسی جوید نشانش کنج ویران ده

6 نشان رند سرمستی اگر یاری ز تو جوید کرم فرما ز لطف خود نشان او به یاران ده

7 اگر جمعیتی خواهی در آ در مجمع سید و گر دل می دهی باری بدان زلف پریشان ده

عکس نوشته
کامنت
comment