1 بیا که رشک گلستان شد است خارستان شمیم باد بهار آید از بهارستان
2 دیار ما را طغرا نگار عدل نمود بدست غیرت خود غیرت نگارستان
1 گویند فریدون چو شدش کار جهان راست آهنگ طرب کرد و بکف ساغر می خواست
2 با ناز بکاخ آمد و بر تخت فراشد با کبر در ایوان شد و بر مسند بنشاست
1 چو بی وجود خداوندگار آسایش حرم بود بخرد و بزرگ این کشور
2 دوباره نامه نبشتند مفتیان مهین بمیر فرخ دانش پژوه دانشور