-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند جمال ماه نورافشان بدان رخسار میماند
2 به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره که از سوز دل ایشان خرد از کار میماند
3 سقای روح یک باده ز جام غیب درداده ببین تا کیست افتاده و کی بیدار میماند
4 به شب نالان و بیداران نیابی جز که بیماران و من گر هم نمینالم دلم بیمار میماند
5 در این دریای بیمونس دلا مینال چون یونس نهنگ شب در این دریا به مردم خوار میماند
6 بدان سان میخورد ما را ز خاص و عام اندر شب نه دکان و نه سودا و نه این بازار میماند
7 چه شد ناصر عبادالله چه شد حافظ بلادالله ببین جز مبدع جانها اگر دیار میماند
8 فلک بازار کیوانست در او استاره گردان است شب ما روز ایشانست که بیاغیار میماند
9 جز این چرخ و زمین در جان عجب چرخیست و بازاری ولیک از غیرت آن بازار در اسرار میماند