- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست رها مکن که دلم را ز غم رهایی نیست
2 دلم ببردی و گر سر جدا کنی ز تنم به جان تو که دلم را سر جدایی نیست
3 بریز جرعه که هنگامه غمت گرم است بگیر باده که هنگام پارسایی نیست
4 اگر ربوده به زلف تو شد دلم چه عجب چو کار زلف تو، الا که دلربایی نیست
5 بر آب دیده روانی تو همی خواهم اگر چه آب مرا بر درت روایی نیست
6 مرا بپرسی کاخر مرا ز تو غم نیست اگر نیایی هست و اگر بیایی نیست
7 به بنده خسرو بوسی بده مکن حکمت که بنده نیز حکیم است، اگر سنایی نیست