- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا بیا که ز هجرت نه عقل ماند نه دین قرار و صبر برفتهست زین دل مسکین
2 ز روی زرد و دل درد و سوز سینه مپرس که آن به شرح نگنجد بیا به چشم ببین
3 چو نان پخته ز تاب تو سرخ رو بودم چو نان ریزه کنونم ز خاک ره برچین
4 چو آینه ز جمالت خیال چین بودم کنون تو چهره من زرد بین و چین بر چین
5 مثال آبم در جوی کژروان چپ و راست فراق از چپ و از راستم گشاده کمین
6 به روز و شب چو زمین رو بر آسمان دارم ز روی تو که نگنجد در آسمان و زمین
7 سحر ز درد نوشتیم نامه پیش صبا که از برای خدا ره سوی سفر بگزین
8 اگر سر تو به گل دربود مشوی بیا وگر به خار رسد پا به کندنش منشین
9 بیا بیا و خلاصم ده از بیا و برو بیا چنانک رهد جانم از چنان و چنین
10 پیام کردم کای تو پیمبر عشاق بگو برای خدا زود ای رسول امین
11 که غرق آبم و آتش ز موج دیده و دل مرا چه چاره نوشت او که چاره تو همین
12 نشست نقش دعایم به عالم گردون کجاست گوش نمازی که بشنود آمین
13 هزار آینه و صد هزار صورت را دهم به عشق صلاح جهان صلاح الدین