بیا که بی خبران را خبر از خیالی بخارایی غزل 41

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

بیا که بی خبران را خبر ز روی نکو نیست

1 بیا که بی خبران را خبر ز روی نکو نیست وگرنه چیست که عکسی ز نور طلعت او نیست

2 دلا بسوز که بی سوز دل اگر به حقیقت شمامهٔ نفس مجمر است غالیه بو نیست

3 طریق موی شکافی چه سود بی خبران را ز سرّ آن دهنش چون وقوف یک سر مو نیست

4 گذار دست سبو ساقیا و پای خمی گیر چرا که چارهٔ کار غمش به دست سبو نیست

5 اگر تو محرم رازی خموش باش خیالی که گویِ عشق به چوگان مرد بیهده گو نیست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر