بیا ای عشق جان‌سوز آتشم از اهلی شیرازی غزل 1193

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بیا ای عشق جان‌سوز آتشم در جان محزون زن

1 بیا ای عشق جان‌سوز آتشم در جان محزون زن بیا ای آتشین آه و علم بر بام گردون زن

2 خیالت می‌رسد در دل کجا جان در میان گنجد بگو سلطان رسید اینک تو ز آنجا خیمه بیرون زن

3 تنور سینه می‌جوشد گر از طوفان حذر داری بیا بر آتشم آبی از آن لب‌های میگون زن

4 ترا صوفی ز دیر ما صدای حلقه در بس وگر در حلقه می‌آیی صلا بر گنج قارون زن

5 بیفکن استخوان پیش هما وز وی مجو همت بیا و قرعه همت بر این روی همایون زن

6 درآ ساقی و باقی کن حدیث دجله و جیحون قدم بر دیده ما نه قلم بر حرف جیحون زن

7 اسیر لشکر غم تا به کی اهلی بدین روزی ز تیغ آه خود یک شب بر این لشکر شبیخون زن

عکس نوشته
کامنت
comment