- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا ای نور چشم ما و خوش بنشین به جای خود منور ساز مردم را و هم خلوتسرای خود
2 ز سلطانی این دنیا چه حاصل ای امیر من چرا چون ما و جدّ ما نباشی پادشای خود
3 بیا و دردی ما را ز دست ما روان درکش و گر درد دلی داری ز خود می جو دوای خود
4 گلستانست و بلبل مست و ساقی جام می بر دست حریف باده نوشانیم و خوشوقت از نوای خود
5 چرا مخمور می گردی بیا و همدم ما شو قدم در راه یاران زن مزن تیشه به پای خود
6 روان شد آب چشم ما که با تو ماجرا گوید دمی بنشین به چشم ما بپرس این ماجرای خود
7 مرید نعمت الله شو که پیر عاشقان گردی هوای او به دست آور رها کن این هوای خود