جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بیا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 341

غزل 341 ام از 6329 غزلیات

بیا کامروز ما را روز عیدست

1 بیا کامروز ما را روز عیدست از این پس عیش و عشرت بر مزیدست

2 بزن دستی بگو کامروز شادی‌ست که روز خوش هم از اول پدیدست

3 چو یار ما در این عالم کی باشد چنین عیدی به صد دوران کی دیدست

4 زمین و آسمان‌ها پرشکر شد به هر سویی شکرها بردمیدست

5 رسید آن بانگ موج گوهرافشان جهان پرموج و دریا ناپدیدست

6 محمد باز از معراج آمد ز چارم چرخ عیسی دررسیدست

7 هر آن نقدی کز این جا نیست قلبست میی کز جام جان نبود پلیدست

8 زهی مجلس که ساقی بخت باشد حریفانش جنید و بایزیدست

9 خماری داشتم من در ارادت ندانستم که حق ما را مریدست

10 کنون من خفتم و پاها کشیدم چو دانستم که بختم می کشیدست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بیا کامروز ما را روز عیدست

شاعر شعر بیا کامروز ما را روز عیدست چه کسی است ؟

شاعر شعر بیا کامروز ما را روز عیدست جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر بیا کامروز ما را روز عیدست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بیا کامروز ما را روز عیدست چیست ؟

قالب شعر بیا کامروز ما را روز عیدست غزل است

مضمون اصلی شعر بیا کامروز ما را روز عیدست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر