- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا نظاره کن، ای دل که یار میآید ز بهر بردن جان فگار میآید
2 فراز مرکب ناز و سوار در عقبش هزار شیفته بیقرار میآید
3 رسید نازک من، ای نظارگی، زنهار ببند دیده، گرت دل به کار میآید
4 ز مستی ارچه به هر سوی میفتد، لیکن ز بهر بردن دل هوشیار میآید
5 چه گردها که برآورده باشد از دلها که فرق تا به قدم پرغبار میآید
6 دو دیده کاش مرا خاک آن زمین بودی که نعل توسن آن شهسوار میآید
7 مرا که یاد کند، گر ز کوی او بروم یکی اگر برود، صدهزار میآید
8 مکن به سرو سهی نسبت درخت قدش ز سرو کی گل و غنچه به بار میآید
9 کنون بنال به زاری چو بلبلان، خسرو که بهر ناله بلبل بهار میآید