سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون از واعظ قزوینی غزل 484

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم

1 سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم پا تا به پیچ کوچه عزلت ز دامنم

2 از نرمیم، بگردن بدخواه خود کمند گردم چو تند بر سر خود، تیغ دشمنم

3 بر ابر، چشم دانه ام از بهر خویش نیست ترسم که برق سیر نگردد ز خرمنم

4 دل خون شود ز حسرت آن چشم سرمه دار هر گه که شام هجر درآید ز روزنم

5 بهر سخن به کار نیامد مرا زبان اکنون بکار آمده بهر گزیدنم

6 منظور ما ز ترک جهان، نیست جز جهان چون باز بهر صید بود، چشم بستنم

7 خاک است خاک، در لحد، اکنون نه اوست او! آنکس که از غرور همیزد منم منم!

8 واعظ بناله میکنم از جای کوه را کو زور و حشمتی که دل از خویشتن برکنم؟!

عکس نوشته
کامنت
comment