1 بردار درشتی ز دل خصم بنرمی کز پیه بنضج آید، ای دوست مغنده
1 نبود با او هرگز مرا، مراد دو چیز یکی ز عمر نشاط و یکی ز شادی نیز
1 دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه ز آنست که با من نه درم ماند و نه زر
1 جغد که با باز و با کلنگان پرد بشکندش پر و مرز گردد لت لت