1 چو باده خوری مزن به بیهوده نفس بسیار مگوی تا نگویند که بس
2 می چشم و دلت فضول دارد هشدار چشم و دل خود نگاهدار از همه کس
1 ما عاشقیم و روی بتان قبله گاه ماست بر جرم عاشقی همه عالم گواه ماست
2 از شوخی نظر دل ما خون بریخت هر بد که کرد دیده ما پیش راه ماست
1 گر بدامن گردی از آن رهگذر می بایدت دامنی از دامن گل پاک تر می بایدت
2 گر امید وصل باشد در قیامت دور نیست ایکه عاشق میشوی صبر اینقدر می بایدت
1 منه بخاک ره ای یوسف آن کف پا را قدم بدیده ما نه عزیز کن ما را
2 تو شمع مجلسی از باده گر شوی سر گرم جگر کباب کنی عاشقان شیدا را